جدول جو
جدول جو

معنی رعیت وار - جستجوی لغت در جدول جو

رعیت وار
(رَ عی یَ)
همچون رعیت. همانند رعیت. چون رعیت. رعیت مانند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ عی یَ)
قانون کشت و کاری و زراعت شخصی. (ناظم الاطباء) ، همانندی با رعیت
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ / دِ)
دارندۀ رعیت، حافظ و نگهبان رعیت، پادشاه و حاکم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
نوازنده و مهربانی کننده به رعایای خود. (از ناظم الاطباء). رعیت نوازنده. رعیت دوست. پادشاه یا مالکی که رعایای خود را دوست داشته باشد. (یادداشت مؤلف) :
از سر بیدادگری گشت باز
دادگری گشت رعیت نواز.
نظامی.
چو دیدند شه را رعیت نواز
ز بیداد دارا گشادند راز.
نظامی.
قوی رای وروشندل و سرفراز
به هنگام سختی رعیت نواز.
نظامی.
از من بگوی شاه رعیت نواز را
منت منه که ملک خود آباد می کنی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(رَ عی یَ)
عمل رعیت دار، نگهبانی رعیت. حفظ رعیت، حکومت و ضبط و ربط تدبیر در حکومت. (ناظم الاطباء). سیاست. (یادداشت مؤلف).
- رعیت داری کردن، سیاست کردن و حراست کردن زیردستان را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رعیت دار
تصویر رعیت دار
حافظ و نگهبان رعیت، پادشاه و حاکم
فرهنگ لغت هوشیار