نوازنده و مهربانی کننده به رعایای خود. (از ناظم الاطباء). رعیت نوازنده. رعیت دوست. پادشاه یا مالکی که رعایای خود را دوست داشته باشد. (یادداشت مؤلف) : از سر بیدادگری گشت باز دادگری گشت رعیت نواز. نظامی. چو دیدند شه را رعیت نواز ز بیداد دارا گشادند راز. نظامی. قوی رای وروشندل و سرفراز به هنگام سختی رعیت نواز. نظامی. از من بگوی شاه رعیت نواز را منت منه که ملک خود آباد می کنی. سعدی
نوازنده و مهربانی کننده به رعایای خود. (از ناظم الاطباء). رعیت نوازنده. رعیت دوست. پادشاه یا مالکی که رعایای خود را دوست داشته باشد. (یادداشت مؤلف) : از سر بیدادگری گشت باز دادگری گشت رعیت نواز. نظامی. چو دیدند شه را رعیت نواز ز بیداد دارا گشادند راز. نظامی. قوی رای وروشندل و سرفراز به هنگام سختی رعیت نواز. نظامی. از من بگوی شاه رعیت نواز را منت منه که ملک خود آباد می کنی. سعدی
عمل رعیت دار، نگهبانی رعیت. حفظ رعیت، حکومت و ضبط و ربط تدبیر در حکومت. (ناظم الاطباء). سیاست. (یادداشت مؤلف). - رعیت داری کردن، سیاست کردن و حراست کردن زیردستان را. (ناظم الاطباء)
عمل رعیت دار، نگهبانی رعیت. حفظ رعیت، حکومت و ضبط و ربط تدبیر در حکومت. (ناظم الاطباء). سیاست. (یادداشت مؤلف). - رعیت داری کردن، سیاست کردن و حراست کردن زیردستان را. (ناظم الاطباء)